همانطورى که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در بیاناتشان فرمودند، در آن روز بر اثر حاکمیت قوانین و سلطههاى ظالمانه، نور سعادت از میان جوامع بشرى رخت بربسته بود؛ «والدّنیا کاسفة النّور، ظاهرة الغرور».نور وجود پیغمبر از همان آغاز، نشانههاى حاکمیت حق و دلایل حضور برهان الهى را در میان مردم آشکار کرد. عجایبى که در هنگام ولادت پیغمبر اکرم رخ داده است، در حقیقت هشدارى به بشریت و تاریخ محسوب مىشود. اینکه کاخ کسرى در هنگام این ولادت آسیب ببیند، یا آتشکدههایى خاموش شود،یک معناى نمادین هم دارد. معناى نمادین این حقایق و حوادث این است که با ظهور این مولود مبارک، راهى در مقابل پاى بشر گذاشته خواهد شد و بشریّت باید از ظلماتِ اوهام و نظامهاى ظالمانه نجات پیدا کند. اینکه چه کسانى این راه را انتخاب کنند و با قدرت بپیمایند و چه کسانى از آن اعراض کنند و به خیرات آن نرسند، به اراده و خواست انسانها بستگى دارد. خود آنها هستند که سرنوشت و آینده خودشان را به دست خود انتخاب مىکنند؛ لیکن این راه در مقابل انسانها گذاشته شده است. علاوه بر این، سنّت الهى هم بر این است که حرکت عمومى بشر، به سمت همین هدفهاى والا ترتیب داده شود. این چیزى است که بهطور قهرى و طبیعى، جامعه بشریّت به سمت آن حرکت مىکند. همچنان که همه حوادث تاریخ هم این را نشان داده است؛ تعالى علمى بشرى و پیشرفت معرفتى انسان، همه در جهت تعالیم نبىّ اکرم اسلام و به سوى نهایتِ این راه است. امروز هم بیش از همیشه، انسانها به تعالیم روشنگر پیغمبر اسلام احساس نیاز مىکنند. ملت ما مفتخر است که بحمداللَّه با اراده و تصمیم و ایستادگى و مقاومت خود، اوّلاً این راه را آگاهانه انتخاب کرد؛ ثانیاً بر پیمودن این راه استقامت ورزید و پافشارى کرد. براى ملت ایران افتخار بزرگى است که پرچمدار دعوت نبوى در همه عرصههاى حیات باشد. اسلام فقط براى این نیامد که اعتقادى را در زوایاى قلب و ذهن انسانها بهوجود آورد؛ ولو آن اعتقاد، در عمل و زندگى آنها هیچگونه اثرى نگذارد. اسلام آمد تا زندگى را متحوّل کند و راه بشر را تصحیح نماید. اعتقاد به اسلام، سرچشمه عمل بشر است. احکام و قوانین اسلام، فراگیرِ همه عرصههاى زندگى انسانهاست - زندگى اجتماعى، زندگى فردى، زندگى سیاسى و مشى اقتصادى - و اسلام براى همه آنها برنامه و راهنمایى دارد. امروز بحمداللَّه ملت ایران مفتخر است که همه عرصههاى زندگى خود را تحت تعلیم اسلام گذاشته است. البته واقعیّت زندگى ما، با آن چیزى که اسلام از ما مىخواهد، فاصله بسیار زیادى دارد؛ لیکن جهتگیرى نظام اسلامى به سمت پُر کردن این فاصله است و بحمداللَّه به فضل انقلاب و با راهنمایى امام بزرگوار و با همّت مجاهدانه ملت ایران، در این سالها این جهتگیرى را داشتهایم و روزبهروز ملت ایران در این راه راسختر شده است.
یکى از صدقات جاریه انقلاب که به برکت ذهن بیدار امام راحل رضوان اللَّه تعالى علیه تحقّق پیدا کرد، این بود که ایام ولادت نبىّ اکرم علیه و على آله الصّلاة و السّلام، به عنوان ایام وحدت معرفى شد. از این جهت این مسأله جالب است که وحدت اسلامى یک آرزوست. بعضى واقعاً این آرزو را دارند، بعضى هم یک حرفى مىزنند؛ لقلقه لسانى است. به هر صورت این آرزو، یک راه عملى لازم دارد. هیچ آرزویى بدون مجاهدت و تلاش تحقّق پیدا نمىکند و وقتى که ما به راههاى عملى براى این مقصود و این آرزو فکر مىکنیم، یکى از بهترینها و بزرگترینها، همین شخصیت عظیم الشّأن عالم خلقت، یعنى وجود مبارک پیامبر گرامى و مرکزیّت این بزرگوار براى عواطف و عقاید عامّه مسلمین است. در بین حقایق و معارف اسلامى، چیزى که به این صورت مورد توافق آراء و عقاید و نیز عواطف همه مسلمین باشد، شاید نداشته باشیم یا خیلى نادر باشد؛ چون عواطف هم نقش زیادى دارد. به غیر از بعضى اقلیّتها و جمعیتهاى جدا شده از عامّه مسلمین که به عواطف چندان اهمیت نمىدهند و کارى به محبّت، توجّه و توسّل ندارند، عامّه مسلمین، با عواطف نسبت به نبىّ اکرم علیه و على آله الصّلاة والسّلام سروکار دارند. بنابراین، وجود این بزرگوار مىتواند محورى براى وحدت باشد.
بزرگداشت مبعث، بیش از آنچه صرفاً تجلیل از یک خاطره گرامى باشد، مطرح کردن درسهاى بزرگ بعثت پیغمبر است که امروز همه بشریّت - بخصوص جامعه مسلمانان - به آنها نیاز دارد. امروز بشریّت از سلطه قدرتهاى طاغوتى، از ظلم، تبعیض، فساد و تسلّط هوسهاى گروههاى خاص بر زندگى مردم رنج مىبرد. امروز زندگى بشریّت، دستخوش اهواءِ انسانهایى است که از معنویّت بویى نبردهاند و بر وجود آنها، هوسها و اهواء حاکم است. بشریّت، امروز بیش از همیشه به پیام بعثت نیاز دارد. بعثت نبىّاکرم در درجه اوّل، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریه فلسفى و فکرى نیست؛ بلکه یک روش زندگى براى انسانهاست؛ خدا را در زندگى خود حاکم کردن و دست قدرتهاى گوناگون را از زندگى بشر کوتاه نمودن. «لاالهالّااللَّه» که پیام اصلى پیغمبر ما و همه پیغمبران است، به معناى این است که در زندگى و در مسیر انسان و در انتخاب روشهاى زندگى، قدرتهاى طاغوتى و شیطانها نباید دخالت کنند و زندگى انسانها را دستخوش هوسها و تمایلات خود قرار دهند. اگر توحید با همان معناى واقعى که اسلام آن را تفسیر کرد و همه پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگى جامعه مسلمان و بشرى تحقّق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقى و رستگارى دنیوى و اخروى خواهد رسید و دنیاى بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایى در خدمت تکامل و تعالىِ حقیقى انسان. دنیا در دید اسلام، مقدّمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنیا را نفى نمىکند؛ تمتّعات دنیوى را منفور نمىشمارد؛ انسان را با همه استعدادها و غرایز در صحنه زندگى، فعّال مىطلبد؛ اما همه اینها باید در خدمت تعالى و رفعت روح و بهجت معنوى انسانى قرار گیرد تا زندگى در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایى، ظلم و جهل و درندهخویى نیست و این کار دشوارى است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اوّل آغاز کرد. آنچه پیغمبر به آن دعوت کرد، همان چیزهایى است که بشر در همه دورههاى تاریخِ زندگى به آن نیازمند است. پیغمبر، انسان را به علم دعوت کرد. اوّلین آیاتِ قرآن، تجلیل از علم است: «اقرأ باسم ربّک الّذى خلق. خلق الأنسان من علق. اقرأ و ربّک الأکرم. الّذى علّم بالقلم» (علق: 1-4). ابتدا تعلیم را مطرح کرد. دانش، وسیله نجات و رستگارى انسان است. که به زمان و مکانى خاص بستگى ندارد و مربوط به همه دورههاى زندگى بشر است. پیغمبر، انسانها را به حرکت و قیام دعوت کرد. خداى متعال در اوّلین آیاتِ نازل بر پیغمبر فرمود: «قم فأنذر» ( مدّثّر: 2)؛ قیام کردن، حرکت کردن، از حالت رکون و جمود خارج شدن و خود را مسئول دانستن. «قل انّما اعظکم بواحدة أن تقوموا للَّه» (سبأ: 46)؛ قیامِ للَّه در همه شرایط زندگى بشر کارساز است و بدون قیام و حرکت نمىشود به هیچیک از اهداف عالیه رسید. پیغمبر اکرم انسانها را به تزکیه و تصفیه و تربیت نفس دعوت کرد: «هو الّذى بعث فىالأمیّیّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (جمعه: 2). تزکیه، شرطِ اوّل است. بدون تزکیه، علم هم ابزارى براى فساد و انحطاط و گمراهى و سقوط بشر خواهد شد؛ همچنانکه مىبینید امروز در دنیا علم وسیله سقوط بشر است و از علم براى به زنجیر کشیدن ملتها و دگرگون جلوه دادن حقایق و گرسنگى دادن به انسانها استفاده کردهاند. چقدر انسانها در اطراف عالم بهخاطر سلطه استعمارگرانى که با ابزار علم بر آنها تاختند و سلطه پیدا کردند، امروز از منابع حیاتىِ متعلّق به خود محرومند و در فقر و مسکنت و محرومیت و بیچارگى زندگى مىکنند! امروز هم همینطور است. امروز استکبار جهانى - استعمار به شکل نوین در دنیا - با تکیه به علم و با ابزار علم انسانها را بیچاره مىکند؛ آنها را به زنجیر مىکشد و دچار مرگ و نیستى و نابودى مىکند. نتیجه علمِ بدون تزکیه، اینهاست. اسلام، افراد را به اخوّت و برادرى، انسانها را یکى دانستن، بین آنها تبعیض قائل نشدن، نژادها را مایه تمایز بشر نسبت به یکدیگر قرار ندادن، براى ملتى برترى و رفعت طبیعى و ذاتى بر ملت دیگر قائل نشدن، دعوت مىکند. اسلام به گرامى بودن پرهیزکاران دعوت مىکند. ملاک برترى، تقواست. تقوا، یعنى مراقب رفتار خود بودن؛ زیر پاى خود را نگاه کردن؛ با توجّه به مرزهاى الهى، برنامه زندگى ریختن. اینها مربوط به یک زمان خاص نیست و بشرِ امروز هم به همین چیزها نیاز دارد. علم و مدنیّت بشر هرچه پیشرفت کند، همین چیزهاست که مایه سعادت اوست. امّت اسلامى باید به این امور توجّه کند و اینها را بخواهد و براى آنها تلاش نماید. اینها به اراده و عزم راسخ در میان ملتهاى مسلمان و مسؤولان و سران کشورها -کسانىکه زمام امور را در کشورها در دست دارند - احتیاج دارد. در دعاى مأثوره امروز - «و قد علمت انّ افضل زاد الرّاحل الیک عزم ارادهً یختارک بها» (مفاتیحالجنان: دعاى روز مبعث.) - با فضیلتترین توشههاى انسانى این است که انسان عزم و ارادهاى داشته باشد که راه خدا را انتخاب و در آن راه حرکت کند. البته این راه دشوار است؛ اما با عزم راسخ انسانى آسان مىشود. اینها چیزهایى است که اسلام به ما درس داده است. هرجا ما اینها را در زندگىِ خود تجربه کردیم، عملى یافتیم؛ یعنى تجربهها هم این را تأیید مىکند. در صدر اسلام، یک جمعیت کوچک، دور از مدنیّت و دانش و محروم از همه خیرات زندگى، به برکت همین اصول و با تمسّک به همین پایههاى مستحکم توانستند بزرگترین مدنیّت را در طول چند قرن در دنیا به راه بیندازند و دنیا از مدنیّت و علم و پیشرفت آنها بهره برد. این، تجربه گذشته ماست. امروز هم ما در جمهورى اسلامى هرجا به اراده و به خدا توکّل کردیم و هرجا نیروهاى خود را به کار گرفتیم و هوسهاى خود را کنار گذاشتیم و اهداف را بزرگ شمردیم، گام ما موفّق بود. معلوم است که جامعهسازى و مدنیّتسازى - که یکى از بزرگترین هدفهاى اسلام است - بدون دشمنى ممکن نیست. در صدر اسلام هم با تشکیل نظام و جامعه اسلامى دشمنى شد؛ امروز هم همینطور است. امروز در دنیاى اسلام، ملتهاى مسلمان روح اعتزاز به اسلام را در خود مىیابند و بهخاطر اسلام احساس عزّت مىکنند. بیدارى اسلامى حقیقتى است که بهوجود آمده است؛ چه دشمنان امّت اسلامى بخواهند، چه نخواهند. پیمودن این راه، به عزم راسخ از طرف مسئولان کشورها احتیاج دارد...... باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههاى دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانى دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روزبهروز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعى خوددارى نماییم. امروز مسئلهی اصلى، حفظ هویّتِ جمهورى اسلامى و هویّتِ اسلامى این کشور است. چشمهاى دنیاى اسلام و امّت اسلام نگران این است. شمإ؛ هم توانستهاید یک الگو در دنیا نشان دهید؛ دشمن مىخواهد این الگو را در هم بشکند. مقصود، شکست ایران نیست؛ بلکه شکست دنیاى اسلام است.