نام و یاد و محبت و حرمت و تکریم این بزرگوار، محور اصلى براى تجمع همهى آحاد مسلمان در همهى دورههاى اسلامى است. هیچ نقطهى دیگرى در مجموعهى دین وجود ندارد که این طور از همهى جهات - هم جهات عقلى، هم جهات عاطفى، هم جهات روحى و معنوى و اخلاقى - مورد قبول و توافق و تفاهم همهى فِرَق و آحاد مسلمین باشد. این، آن نقطهى مرکزى و محورى است. قرآن و کعبه و فرایض و عقاید، همه مشترکند؛ اما هر کدام از اینها، یک بُعد از شخصیت انسان - مثل اعتقاد، محبت، گرایش روحى، حالت تقلید و تشبّه و تخلق عملى - را به خود متوجه مىکند. وانگهى در میان مسلمانها، غالب این چیزهایى که گفته شد، با تفسیرها و دیدگاههاى مختلف مورد توجه است؛ اما آنچه که همهى مسلمانها از لحاظ فکر و اعتقاد و - مهمتر از عاطفه و احساس - وحدت و تفاهم، روى او اشتراک دارند، وجود مقدس پیامبر خاتم و نبىّاکرم حضرت محمّدبن عبداللَّه(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) است. این نقطه را باید بزرگ شمرد. این محبت را باید روزبهروز بیشتر کرد و این گرایش معنوى و روحى به آن وجود مقدس را باید در ذهن مسلمین و در دل آحاد مردم تشدید کرد. شما مىبینید که در توطئه و تهاجم فرهنگى به اسلام، یکى از قسمتهایى که مورد توطئهى خباثتآمیز دشمن قرار مىگیرد، همین وجود مقدس و بزرگوار است که در آن کتاب شیطانى(کتاب آیات شیطانی) مورد تهاجم قرار گرفت و نشان داد که توطئهى دشمن در مجموعهى عقاید و عواطف ملت مسلمان، به کجاها ناظر است.
یکى از صدقات جاریه انقلاب که به برکت ذهن بیدار امام راحل رضوان اللَّه تعالى علیه تحقّق پیدا کرد، این بود که ایام ولادت نبىّ اکرم علیه و على آله الصّلاة و السّلام، به عنوان ایام وحدت معرفى شد. از این جهت این مسأله جالب است که وحدت اسلامى یک آرزوست. بعضى واقعاً این آرزو را دارند، بعضى هم یک حرفى مىزنند؛ لقلقه لسانى است. به هر صورت این آرزو، یک راه عملى لازم دارد. هیچ آرزویى بدون مجاهدت و تلاش تحقّق پیدا نمىکند و وقتى که ما به راههاى عملى براى این مقصود و این آرزو فکر مىکنیم، یکى از بهترینها و بزرگترینها، همین شخصیت عظیم الشّأن عالم خلقت، یعنى وجود مبارک پیامبر گرامى و مرکزیّت این بزرگوار براى عواطف و عقاید عامّه مسلمین است. در بین حقایق و معارف اسلامى، چیزى که به این صورت مورد توافق آراء و عقاید و نیز عواطف همه مسلمین باشد، شاید نداشته باشیم یا خیلى نادر باشد؛ چون عواطف هم نقش زیادى دارد. به غیر از بعضى اقلیّتها و جمعیتهاى جدا شده از عامّه مسلمین که به عواطف چندان اهمیت نمىدهند و کارى به محبّت، توجّه و توسّل ندارند، عامّه مسلمین، با عواطف نسبت به نبىّ اکرم علیه و على آله الصّلاة والسّلام سروکار دارند. بنابراین، وجود این بزرگوار مىتواند محورى براى وحدت باشد.
مسلمین و روشنفکران اسلامى باید بر روى شخصیت و تعالیم این بزرگوار و محبّت به این بزرگوار، با دید همه گیر نسبت به اسلام سرمایه گذارى کنند. از جمله عواملى که مىتواند محور این وحدت قرار گیرد و همه مسلمین مىتوانند بر آن اتّفاق نظر کنند، تبعیّت از اهل بیت پیغمبر است. اهل بیت پیغمبر را همه مسلمین قبول دارند. البته شیعه اعتقاد به امامت آنان دارد؛ غیر شیعه، آنان را به معناى امامت در اصطلاح شیعى، امام نمىداند، لکن از بزرگان اسلام که مىداند، خانواده پیغمبر که مىداند، مطّلع از معارف و احکام اسلامى که مىداند. مسلمین باید در عمل به کلمات ائمّه علیهم السّلام و اهل بیت پیغمبر، اتّفاق کلمه کنند. این یکى از وسایل وحدت است.
هم خود نبىاکرم از لحاظ شخصیت، در اوج قلّه عالم آفرینش است؛ چه در آن ابعادى که براى بشر قابل فهم است، مثل همین معیارهاى عالى انسانى - عقل، تدبیر، هوشمندى، کرم، رحمت، عفو، قاطعیت و از این قبیل چیزها - چه در آن ابعادى که از مرتبه ذهن انسان بالاتر است - ابعاد نشاندهنده تجلّى اسم اعظمِ حق در وجود پیغمبر اکرم و مقام قرب پیغمبر به خداى متعال - که ما از اینها فقط نامى و صورتى مىشنویم و مىدانیم و حقیقت آن را خداى بزرگ و اولیاى بزرگش مىدانند و هم پیام آن بزرگوار یک پیام بالاترین و بهترین براى سعادت انسان است؛ پیام توحید، پیام ارتقاء مرتبه انسان و پیام تکامل وجود بشر. درست است که بشریت، تا امروز توفیق پیدا نکرده است که این پیام را بهطور کامل در همه ابعادش در زندگى خود پیاده کند؛ ولیکن بىگمان حرکت تعالى و ترقّى انسان، یک روز به اینجا خواهد رسید. این یک نقطه اوج و یک تعالى براى انسان است. با فرض اینکه فکر و فهم بشریت و ادراکات عالى و دانش او رو به پیشرفت است و پیام اسلام، هم زنده است، شکّى نیست که یک روز این پیام، جاى خود را در زندگى جامعه بشرى پیدا خواهد کرد. حقّانیت پیام نبوى، حقّانیت توحید اسلام، درس اسلام براى زندگى و راه اسلام براى سعادت و پیشرفت انسان، بشر را به آن نقطهاى خواهد رساند که این جاده روشن و هموار را پیدا کند و در آن قدم بگذارد و پیش برود و تعالى و تکامل خود را بیابد. آنچه که براى ما مسلمانها مهم است، این است که معرفت خود را نسبت به اسلام و پیغمبر گرامى اسلام، زیاد کنیم. امروز در دنیاى اسلام یکى از دردهاى بزرگ، درد تفرقه و جدایى است. محور وحدت عالم اسلام، مىتواند وجود مقدّس پیغمبر - نقطه اعتقاد همه؛ نقطه تمرکز عواطف همه انسانها - باشد. ما مسلمانها هیچ نقطهاى را به این روشنى و به این جامعیت - مثل وجود مقدّس پیغمبر - نداریم؛ که هم مسلمانها به او معتقدند، هم علاوه بر اعتقاد، یک پیوند عاطفى و معنوى، دلها و احساسات مسلمانان را به آن وجود مقدّس، متّصل کرده است. این بهترین مرکز وحدت است. تصادفى نیست که ما مشاهده مىکنیم در این سالهاى اخیر، مثل دوران قرون وسطى و دوران تحلیلهاى مغرضانه مستشرقین،نسبت به ساحت مقدس نبىاکرم اهانت روا مىدارند. در دوران قرون وسطى کشیشان مسیحى در نوشتهها، گفتارها و کارهاى هنریشان و در دورانى که تاریخ نویسى مستشرقین باب شد، همانها در آثارشان به شخصیت پیغمبر اکرم اهانت مىکردند. در قرن گذشته هم باز دیدیم که مستشرقین غیرمسلمانِ غربى یکى از نقاطى را که مورد تشکیک و در مواردى مورد اهانت قرار دادند، شخصیت مقدس و مبارک نبىاکرم بود! مدتها فاصله شده بود؛ ولى اخیراً باز شروع کردند. در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبىاکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم مشاهده مىکند. این کار مىتواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجّه شده است که مسلمانان مىتوانند برگرد محور وجود مقدّس نبىاکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مىدهند. علماى اسلام، روشنفکران مسلمان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان در دنیاى اسلام، امروز وظیفه دارند تا آنجایى که توان آنها اجازه مىدهد، شخصیت نبىاکرم و ابعاد عظمت این وجود بزرگ را براى مسلمانان و غیر مسلمانان ترسیم کنند. این امر به اتّحاد امت اسلامى و به خیزشى که امروز در نسلهاى جوان امت اسلام به سوى اسلام مشاهده مىشود، کمک خواهد کرد.
هم خود نبىاکرم از لحاظ شخصیت، در اوج قلّه عالم آفرینش است؛ چه در آن ابعادى که براى بشر قابل فهم است، مثل همین معیارهاى عالى انسانى - عقل، تدبیر، هوشمندى، کرم، رحمت، عفو، قاطعیت و از این قبیل چیزها - چه در آن ابعادى که از مرتبه ذهن انسان بالاتر است - ابعاد نشاندهنده تجلّى اسم اعظمِ حق در وجود پیغمبر اکرم و مقام قرب پیغمبر به خداى متعال - که ما از اینها فقط نامى و صورتى مىشنویم و مىدانیم و حقیقت آن را خداى بزرگ و اولیاى بزرگش مىدانند و هم پیام آن بزرگوار یک پیام بالاترین و بهترین براى سعادت انسان است؛ پیام توحید، پیام ارتقاء مرتبه انسان و پیام تکامل وجود بشر. درست است که بشریت، تا امروز توفیق پیدا نکرده است که این پیام را بهطور کامل در همه ابعادش در زندگى خود پیاده کند؛ ولیکن بىگمان حرکت تعالى و ترقّى انسان، یک روز به اینجا خواهد رسید. این یک نقطه اوج و یک تعالى براى انسان است. با فرض اینکه فکر و فهم بشریت و ادراکات عالى و دانش او رو به پیشرفت است و پیام اسلام، هم زنده است، شکّى نیست که یک روز این پیام، جاى خود را در زندگى جامعه بشرى پیدا خواهد کرد. حقّانیت پیام نبوى، حقّانیت توحید اسلام، درس اسلام براى زندگى و راه اسلام براى سعادت و پیشرفت انسان، بشر را به آن نقطهاى خواهد رساند که این جاده روشن و هموار را پیدا کند و در آن قدم بگذارد و پیش برود و تعالى و تکامل خود را بیابد. آنچه که براى ما مسلمانها مهم است، این است که معرفت خود را نسبت به اسلام و پیغمبر گرامى اسلام، زیاد کنیم. امروز در دنیاى اسلام یکى از دردهاى بزرگ، درد تفرقه و جدایى است. محور وحدت عالم اسلام، مىتواند وجود مقدّس پیغمبر - نقطه اعتقاد همه؛ نقطه تمرکز عواطف همه انسانها - باشد. ما مسلمانها هیچ نقطهاى را به این روشنى و به این جامعیت - مثل وجود مقدّس پیغمبر - نداریم؛ که هم مسلمانها به او معتقدند، هم علاوه بر اعتقاد، یک پیوند عاطفى و معنوى، دلها و احساسات مسلمانان را به آن وجود مقدّس، متّصل کرده است. این بهترین مرکز وحدت است. تصادفى نیست که ما مشاهده مىکنیم در این سالهاى اخیر، مثل دوران قرون وسطى و دوران تحلیلهاى مغرضانه مستشرقین،نسبت به ساحت مقدس نبىاکرم اهانت روا مىدارند. در دوران قرون وسطى کشیشان مسیحى در نوشتهها، گفتارها و کارهاى هنریشان و در دورانى که تاریخ نویسى مستشرقین باب شد، همانها در آثارشان به شخصیت پیغمبر اکرم اهانت مىکردند. در قرن گذشته هم باز دیدیم که مستشرقین غیرمسلمانِ غربى یکى از نقاطى را که مورد تشکیک و در مواردى مورد اهانت قرار دادند، شخصیت مقدس و مبارک نبىاکرم بود! مدتها فاصله شده بود؛ ولى اخیراً باز شروع کردند. در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبىاکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم مشاهده مىکند. این کار مىتواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجّه شده است که مسلمانان مىتوانند برگرد محور وجود مقدّس نبىاکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مىدهند. علماى اسلام، روشنفکران مسلمان، نویسندگان، شعرا و هنرمندان در دنیاى اسلام، امروز وظیفه دارند تا آنجایى که توان آنها اجازه مىدهد، شخصیت نبىاکرم و ابعاد عظمت این وجود بزرگ را براى مسلمانان و غیر مسلمانان ترسیم کنند. این امر به اتّحاد امت اسلامى و به خیزشى که امروز در نسلهاى جوان امت اسلام به سوى اسلام مشاهده مىشود، کمک خواهد کرد.
بزرگداشت مبعث، بیش از آنچه صرفاً تجلیل از یک خاطره گرامى باشد، مطرح کردن درسهاى بزرگ بعثت پیغمبر است که امروز همه بشریّت - بخصوص جامعه مسلمانان - به آنها نیاز دارد. امروز بشریّت از سلطه قدرتهاى طاغوتى، از ظلم، تبعیض، فساد و تسلّط هوسهاى گروههاى خاص بر زندگى مردم رنج مىبرد. امروز زندگى بشریّت، دستخوش اهواءِ انسانهایى است که از معنویّت بویى نبردهاند و بر وجود آنها، هوسها و اهواء حاکم است. بشریّت، امروز بیش از همیشه به پیام بعثت نیاز دارد. بعثت نبىّاکرم در درجه اوّل، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریه فلسفى و فکرى نیست؛ بلکه یک روش زندگى براى انسانهاست؛ خدا را در زندگى خود حاکم کردن و دست قدرتهاى گوناگون را از زندگى بشر کوتاه نمودن. «لاالهالّااللَّه» که پیام اصلى پیغمبر ما و همه پیغمبران است، به معناى این است که در زندگى و در مسیر انسان و در انتخاب روشهاى زندگى، قدرتهاى طاغوتى و شیطانها نباید دخالت کنند و زندگى انسانها را دستخوش هوسها و تمایلات خود قرار دهند. اگر توحید با همان معناى واقعى که اسلام آن را تفسیر کرد و همه پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگى جامعه مسلمان و بشرى تحقّق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقى و رستگارى دنیوى و اخروى خواهد رسید و دنیاى بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایى در خدمت تکامل و تعالىِ حقیقى انسان. دنیا در دید اسلام، مقدّمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنیا را نفى نمىکند؛ تمتّعات دنیوى را منفور نمىشمارد؛ انسان را با همه استعدادها و غرایز در صحنه زندگى، فعّال مىطلبد؛ اما همه اینها باید در خدمت تعالى و رفعت روح و بهجت معنوى انسانى قرار گیرد تا زندگى در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایى، ظلم و جهل و درندهخویى نیست و این کار دشوارى است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اوّل آغاز کرد. آنچه پیغمبر به آن دعوت کرد، همان چیزهایى است که بشر در همه دورههاى تاریخِ زندگى به آن نیازمند است. پیغمبر، انسان را به علم دعوت کرد. اوّلین آیاتِ قرآن، تجلیل از علم است: «اقرأ باسم ربّک الّذى خلق. خلق الأنسان من علق. اقرأ و ربّک الأکرم. الّذى علّم بالقلم» (علق: 1-4). ابتدا تعلیم را مطرح کرد. دانش، وسیله نجات و رستگارى انسان است. که به زمان و مکانى خاص بستگى ندارد و مربوط به همه دورههاى زندگى بشر است. پیغمبر، انسانها را به حرکت و قیام دعوت کرد. خداى متعال در اوّلین آیاتِ نازل بر پیغمبر فرمود: «قم فأنذر» ( مدّثّر: 2)؛ قیام کردن، حرکت کردن، از حالت رکون و جمود خارج شدن و خود را مسئول دانستن. «قل انّما اعظکم بواحدة أن تقوموا للَّه» (سبأ: 46)؛ قیامِ للَّه در همه شرایط زندگى بشر کارساز است و بدون قیام و حرکت نمىشود به هیچیک از اهداف عالیه رسید. پیغمبر اکرم انسانها را به تزکیه و تصفیه و تربیت نفس دعوت کرد: «هو الّذى بعث فىالأمیّیّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (جمعه: 2). تزکیه، شرطِ اوّل است. بدون تزکیه، علم هم ابزارى براى فساد و انحطاط و گمراهى و سقوط بشر خواهد شد؛ همچنانکه مىبینید امروز در دنیا علم وسیله سقوط بشر است و از علم براى به زنجیر کشیدن ملتها و دگرگون جلوه دادن حقایق و گرسنگى دادن به انسانها استفاده کردهاند. چقدر انسانها در اطراف عالم بهخاطر سلطه استعمارگرانى که با ابزار علم بر آنها تاختند و سلطه پیدا کردند، امروز از منابع حیاتىِ متعلّق به خود محرومند و در فقر و مسکنت و محرومیت و بیچارگى زندگى مىکنند! امروز هم همینطور است. امروز استکبار جهانى - استعمار به شکل نوین در دنیا - با تکیه به علم و با ابزار علم انسانها را بیچاره مىکند؛ آنها را به زنجیر مىکشد و دچار مرگ و نیستى و نابودى مىکند. نتیجه علمِ بدون تزکیه، اینهاست. اسلام، افراد را به اخوّت و برادرى، انسانها را یکى دانستن، بین آنها تبعیض قائل نشدن، نژادها را مایه تمایز بشر نسبت به یکدیگر قرار ندادن، براى ملتى برترى و رفعت طبیعى و ذاتى بر ملت دیگر قائل نشدن، دعوت مىکند. اسلام به گرامى بودن پرهیزکاران دعوت مىکند. ملاک برترى، تقواست. تقوا، یعنى مراقب رفتار خود بودن؛ زیر پاى خود را نگاه کردن؛ با توجّه به مرزهاى الهى، برنامه زندگى ریختن. اینها مربوط به یک زمان خاص نیست و بشرِ امروز هم به همین چیزها نیاز دارد. علم و مدنیّت بشر هرچه پیشرفت کند، همین چیزهاست که مایه سعادت اوست. امّت اسلامى باید به این امور توجّه کند و اینها را بخواهد و براى آنها تلاش نماید. اینها به اراده و عزم راسخ در میان ملتهاى مسلمان و مسؤولان و سران کشورها -کسانىکه زمام امور را در کشورها در دست دارند - احتیاج دارد. در دعاى مأثوره امروز - «و قد علمت انّ افضل زاد الرّاحل الیک عزم ارادهً یختارک بها» (مفاتیحالجنان: دعاى روز مبعث.) - با فضیلتترین توشههاى انسانى این است که انسان عزم و ارادهاى داشته باشد که راه خدا را انتخاب و در آن راه حرکت کند. البته این راه دشوار است؛ اما با عزم راسخ انسانى آسان مىشود. اینها چیزهایى است که اسلام به ما درس داده است. هرجا ما اینها را در زندگىِ خود تجربه کردیم، عملى یافتیم؛ یعنى تجربهها هم این را تأیید مىکند. در صدر اسلام، یک جمعیت کوچک، دور از مدنیّت و دانش و محروم از همه خیرات زندگى، به برکت همین اصول و با تمسّک به همین پایههاى مستحکم توانستند بزرگترین مدنیّت را در طول چند قرن در دنیا به راه بیندازند و دنیا از مدنیّت و علم و پیشرفت آنها بهره برد. این، تجربه گذشته ماست. امروز هم ما در جمهورى اسلامى هرجا به اراده و به خدا توکّل کردیم و هرجا نیروهاى خود را به کار گرفتیم و هوسهاى خود را کنار گذاشتیم و اهداف را بزرگ شمردیم، گام ما موفّق بود. معلوم است که جامعهسازى و مدنیّتسازى - که یکى از بزرگترین هدفهاى اسلام است - بدون دشمنى ممکن نیست. در صدر اسلام هم با تشکیل نظام و جامعه اسلامى دشمنى شد؛ امروز هم همینطور است. امروز در دنیاى اسلام، ملتهاى مسلمان روح اعتزاز به اسلام را در خود مىیابند و بهخاطر اسلام احساس عزّت مىکنند. بیدارى اسلامى حقیقتى است که بهوجود آمده است؛ چه دشمنان امّت اسلامى بخواهند، چه نخواهند. پیمودن این راه، به عزم راسخ از طرف مسئولان کشورها احتیاج دارد...... باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههاى دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانى دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روزبهروز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعى خوددارى نماییم. امروز مسئلهی اصلى، حفظ هویّتِ جمهورى اسلامى و هویّتِ اسلامى این کشور است. چشمهاى دنیاى اسلام و امّت اسلام نگران این است. شمإ؛ هم توانستهاید یک الگو در دنیا نشان دهید؛ دشمن مىخواهد این الگو را در هم بشکند. مقصود، شکست ایران نیست؛ بلکه شکست دنیاى اسلام است.