صحنهى سوم از زندگى پیامبر، صحنهى ذکر و عبادت الهى و بالاخره صحنهى سوم از زندگى پیامبر، ذکر و عبادت الهى آن حضرت بود. پیامبر با آن مقام و با آن شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمىشد؛ نیمهى شب مىگریست و دعا و استغفار مىکرد. امسلمه یک شب دید پیامبر نیست؛ رفت دید مشغول دعا کردن است و اشک مىریزد و استغفار مىکند و عرض مىکند: «اللّهم و لا تکلنى الى نفسى طرفة عین». امسلمه گریهاش گرفت. پیامبر از گریهى او برگشت و گفت: اینجا چه مىکنى؟ عرض کرد: یا رسولاللَّه! تو که خداى متعال اینقدر عزیزت مىدارد و گناهانت را آمرزیده است - «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر» - چرا گریه مىکنى و مىگویى خدایا ما را به خودمان وانگذار؟ فرمود: «و ما یؤمننى»؛ اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزى من را نگه خواهد داشت؟ این براى ما درس است. در روز عزت، در روز ذلت، در روز سختى، در روز راحتى، در روزى که دشمن انسان را محاصره کرده است، در روزى که دشمن با همهى عظمت، خودش را بر چشم و وجود انسان تحمیل مىکند، و در همهى حالات خدا را به یاد داشتن، خدا را فراموش نکردن، به خدا تکیه کردن، از خدا خواستن؛ این، آن درس بزرگ پیامبر به ماست.