سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----68202---
بازدید امروز: ----7-----
جستجوی مرسل:
راهیان نور - پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله
 
 
  • درباره نویسنده وبلاگ
  • لینک دوستان مرسل
  • لوکوی دوستان مرسل
  • اوقات شرعی به افق تهران
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • راهیان نور
    نویسنده: آقا روح الله سه شنبه 85/12/22 ساعت 2:23 عصر

    اولین ایستگاه آسمانیان، دوکوهه

    آخرین ایستگاه قطاری که به جبهه می اومد ،همین جا بود ، «دوکوهه»

    وقتی که از کنار اتاقک دژبانی می گذری و از اون بالا پادگان رو نگاه می کنی ،در تعجب می مانی ، رو بروت یه زمین آسفالته بزرگ میبینی که تعدادی ساختمان روش رو پوشوندن ، ساختمانهایی که زخم خورده و نیمه مخروبن ، این همه پیکره دو کوهه است. پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالها با شهدا زیسته است ، با بسیجیها و همه سر مطلب در همین جاست ، زیرا که گفته اند : شرف المکان بالمکین اعتبار مکانها به انسانهایی است که در آن زیسته اند و همین زیستن دوکوهه با شهدا و بسیجیهاست که به او روح داده ، روحی جاودانه...

    و اما شهدا انسی دارند با دوکوهه که مپرس ، با ذره ذره خاکش ، با زمینش ، با دیوارهایش ، با ساختمانهایش ، با همه آنچه در چشم ما هیچ نمی آید. می گویی نه؟ از حوض روبروی حسینیه حاج همت بپرس که همه شهدای دوکوهه با آب آن وضو گرفته اند و حتی بعضی ها در آن آخرین غسل شهادت خود را کرده اند .

    حسینیه حاج همت قلب دوکوهه بوده است. حیات حضور رزمندگان در مناطق جنگی با دوکوهه از اینجا آغاز می شد و به همین جا باز می گشت. وقتی انسان عزادار است ، قلب بیش از همه در رنج است و اصلا رنج بردن را همه ی وجود از قلب می آموزند ، دوکوهه قطعه ای از خاک کربلاست ، اما در این میان حسینیه را قدری دگر است.

    کسی می گفت: کاش حسینیه را زبانی بود تا با ما بگوید از آن سری که میان او و شهداست، گفتم: حسینیه را زبان هست ، کو محرم اسرار .دوکوهه دلش برای شهدا تنگ شده، برای بسیجی هایش هم. دو کوهه ، خاک و درودیوارش و همه وجودش دل تنگ شهدا و بسیجیهاست و تو خوب این را از غم او خواهی دید و متوجه خواهی شد.

    وقتی همه بودند ، صبحا ورزش صبحگاهی داشتند ، یک ، دو ، سه ... شهید !

    وقتی هم رفتند ، تابلوها ی تیپ ها و گردان هایشان را بر نداشتند ، تا من و تو اکنون که به دوکوهه می رویم، آنها را ببینیم و به یادشان بیفتیم و بخوانیم: حمزه ، کمیل ، میثم ، سلمان ، مالک ، عمار ، ابوذر و...

    اگر شلمچه را با غروبش می شناسند ، دوکوهه را هم با شبهایش می شناسند ، چرا که هر چقدر که در روز صدای خنده و فریاد و شور و نشاط ، فضای دوکوهه را پر می کرد ، در شب نوای مناجات و صدای هق هق گریه بچه ها که از نیمه های شب تا اذان صبح تمام فضای زمین صبحگاه با آن وسعتش را پر میکرد. یکی از بچه بسیجی ها روی دیوار نوشته: «ای کسانی که بعدا به این ساختمان ها می آیید ، تو را به خدا با وضو وارد شوید. »

    << دوکوهه مغموم مباش که یاران آخرالزمانی ات از راه می رسند ....>>

                                             


        نظرات دوستان ( ) پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله