[ جنایتکارى را نزد او آوردند و گروهى فرومایگان با وى بودند ، فرمود : ] خوش مباد چهره‏هایى که جز به هنگام زشتى و شر دیده نشود . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----67868---
بازدید امروز: ----25-----
جستجوی مرسل:
راهیان نور_شلمچه - پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله
 
 
  • درباره نویسنده وبلاگ
  • لینک دوستان مرسل
  • لوکوی دوستان مرسل
  • اوقات شرعی به افق تهران
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • وضعیت من در یاهو
  • راهیان نور_شلمچه
    نویسنده: آقا روح الله چهارشنبه 85/12/23 ساعت 10:0 صبح

    شلمچه دارای آب و هوای گرمسیری است. حداقل دمای هوای آن در زمستان به صفر درجه سانتیگراد می­رسد و دمای آن در تابستان از مرز 55 درجه سانتیگراد تجاوز می­کند. منطقه فاقد برجستگی­های طبیعی بوده و جنس خاکش از رُس است و به هنگام بارندگی، تردد روی این زمین، فقط با اتکا به جاده، میسّر است. به دلیل اتصال ضلع جنوبی شلمچه با اروندرود، باتلاق­ها و آبگرفتگی­های متعددی ایجاد شده است و روییدنی­هایی نظیر چولان و بردی در کنار آبگرفتگی­ها به چشم می­خورد. اکنون، وقتی برای بازدید راهی شلمچه می­شوی، به یک ایست و بازرسی می­رسی. اینجا «پل­نو» است و این به معنای آن است که وارد شلمچه شده­ای. کمی که جلوتر می­روی بقایای موشک­ها و راکت­ها و خمپاره­های اصابت کرده بر سینه شلمچه را می­بینی. آنجا از شما می­خواهند که به اطراف نروید، چرا که بیابان­ها تا مرز صفر درجه همچنان آلوده به مین و تله­های انفجاری است. نخلستان­ها را می­بینی نیمه­سوخته و لخت و بی­حاصل و نهر­ها پر از سیم­خاردار و خورشیدی.

    فضای معنوی شلمچه را خیلی غم­بار و حزن­انگیز می­بینم. در سمت راست بیابان، لاشۀ چند تانک سوخته و زنگ­زده به چشم می­خورد. یاد حرف آن خبرنگار می­افتم که می­گفت: «دختر دانش­آموزی را دیدم که تمام قسمتهای یک تانک سوخته را دست می­کشید. وقتی دلیل این کار را از او پرسیدم، در جواب با چشمانی اشکبار و صدایی بغض­آلود گفت: من خیلی کوچک بودم که پدرم شهید شد و هیچ خاطره­ای از او به یاد ندارم و برای یک­بار هم دست نوازشش را بر سرم احساس نکرده­ام. الآن که این تانک سوخته را دیدم، ناگهان به ذهنم آمد شاید دست و پا یا قسمتی از بدن پدرم به این تانک خورده باشد، به همین خاطر تمام قسمتهای این تانک سوخته را دست کشیدم تا اگر دست پدرم به این تانک خورده باشد، جای دست پدرم را لمس کرده باشم».

    و اینک تو ای برادر و ای خواهر! ای سوخته دل! بدان که ما برای حفظ ارزشهای بجا مانده که حاصل شجاعت و قهرمانی فرزندان این ملّت است راه سختی را پیش­رو داریم.

    اکنون ما مانده­ایم با کوله­باری از مسئولیت و ادای وظیفه.

     پس دعا کن که همواره به این دنیا دل نبندیم و روحمان را در عشق به شهادت و فیض عظیم خدمت بپرورانیم.

    امید آنکه خدای عشّاق، شلمچه­ای دیگر را به رویمان بگشاید و این بار در کنار موعود منتظَر(عج)زندگی را دوباره آغاز کنیم. پس بیاییم در این غروب غریبانۀ شلمچه همه با هم به زمزمه آرزوی شهادت بنشینیم:

                                 آخر چه شود میکده را باز کنند      یک بار دگر زمزمه آغاز کنند

                                 پیمـانه مـا دوباره پر مِـی گردد      ما را به محبّتی سرافراز کننـد


        نظرات دوستان ( ) پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله