اولین ایستگاه آسمانیان، دوکوهه
آخرین ایستگاه قطاری که به جبهه می اومد ،همین جا بود ، «دوکوهه»
وقتی که از کنار اتاقک دژبانی می گذری و از اون بالا پادگان رو نگاه می کنی ،در تعجب می مانی ، رو بروت یه زمین آسفالته بزرگ میبینی که تعدادی ساختمان روش رو پوشوندن ، ساختمانهایی که زخم خورده و نیمه مخروبن ، این همه پیکره دو کوهه است. پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالها با شهدا زیسته است ، با بسیجیها و همه سر مطلب در همین جاست ، زیرا که گفته اند : شرف المکان بالمکین اعتبار مکانها به انسانهایی است که در آن زیسته اند و همین زیستن دوکوهه با شهدا و بسیجیهاست که به او روح داده ، روحی جاودانه...
و اما شهدا انسی دارند با دوکوهه که مپرس ، با ذره ذره خاکش ، با زمینش ، با دیوارهایش ، با ساختمانهایش ، با همه آنچه در چشم ما هیچ نمی آید. می گویی نه؟ از حوض روبروی حسینیه حاج همت بپرس که همه شهدای دوکوهه با آب آن وضو گرفته اند و حتی بعضی ها در آن آخرین غسل شهادت خود را کرده اند .
حسینیه حاج همت قلب دوکوهه بوده است. حیات حضور رزمندگان در مناطق جنگی با دوکوهه از اینجا آغاز می شد و به همین جا باز می گشت. وقتی انسان عزادار است ، قلب بیش از همه در رنج است و اصلا رنج بردن را همه ی وجود از قلب می آموزند ، دوکوهه قطعه ای از خاک کربلاست ، اما در این میان حسینیه را قدری دگر است.
کسی می گفت: کاش حسینیه را زبانی بود تا با ما بگوید از آن سری که میان او و شهداست، گفتم: حسینیه را زبان هست ، کو محرم اسرار .دوکوهه دلش برای شهدا تنگ شده، برای بسیجی هایش هم. دو کوهه ، خاک و درودیوارش و همه وجودش دل تنگ شهدا و بسیجیهاست و تو خوب این را از غم او خواهی دید و متوجه خواهی شد.
وقتی همه بودند ، صبحا ورزش صبحگاهی داشتند ، یک ، دو ، سه ... شهید !
وقتی هم رفتند ، تابلوها ی تیپ ها و گردان هایشان را بر نداشتند ، تا من و تو اکنون که به دوکوهه می رویم، آنها را ببینیم و به یادشان بیفتیم و بخوانیم: حمزه ، کمیل ، میثم ، سلمان ، مالک ، عمار ، ابوذر و...
اگر شلمچه را با غروبش می شناسند ، دوکوهه را هم با شبهایش می شناسند ، چرا که هر چقدر که در روز صدای خنده و فریاد و شور و نشاط ، فضای دوکوهه را پر می کرد ، در شب نوای مناجات و صدای هق هق گریه بچه ها که از نیمه های شب تا اذان صبح تمام فضای زمین صبحگاه با آن وسعتش را پر میکرد. یکی از بچه بسیجی ها روی دیوار نوشته: «ای کسانی که بعدا به این ساختمان ها می آیید ، تو را به خدا با وضو وارد شوید. »
<< دوکوهه مغموم مباش که یاران آخرالزمانی ات از راه می رسند ....>>